بـسـم رب الـرقـیـه
اومدی بابای مهربون مـن…
اومدی مهمون پر ز خون مـن…
با تـو این خرابه غوغایی شده…
دخترت ببین تماشایی شده…
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریه اش خواب آسوده یک شهر را برهم می زند…
امشب شب وداع رقیه علیها السلام با زینب علیها السلام است؛ او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد میآورد و گرمای دستان او را احساس میکند رقیه جان ! یاریمان کن تا در انتظار روزی که حضرت مهدی (عج) بیاید و انتقام صورت نیلی ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم
شهادت مظلومانه حضرت رقیه سلام الله علیها بر تمام شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد
#پنجم_صفر
رعرش مجلس غم ارباب عالم است
مشکى بپوش اى دل شیدا محرم است
غش کرد فاطمه به خدا محتشم بس است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟!»
«شور حسین علیه السلام است؛ چه ها می کند»؟!
فصل فراوانی یادت از راه رسیده است و من نوبرانه های اشک را از نگاهم چیده ام.
غمی سترگ بر دلم چنگ انداخته است؛ غمی به وسعت غروب عاشورا؛
غمی به اندازه پریشانی «زینب» علیهاالسلام هنگام وداع؛
غمی به بلندای فریاد «قاسم علیه السلام » از دل میدان،
غمی به وسعت زیباییِ علی اکبر علیه السلام
غمی به نازُکای حنجره «علی اصغر»، آن گاه که حتی،
تاب نوازش خنکای نسیم را نداشت چه رسد به شرنگ تیر سه شعبه.
غمی به ارتفاع تلِّ زینبیه؛ هنگامی که زینب علیهاالسلام دیگر صدای
لا حول و لا قوة إلاّ باللهِ را از حنجر امام علیه السلام نمی شنید
و آخرین تبسّم برادر را در ذهن خسته اش، تجسّم می کرد.